هیاتی از بازرگانان وارد مجلس امیری شدند.جوانی باهوش به نیابت از یارانش شروع به صحبت کرد.امیر به او گفت:آیا در مجلس بزرگتر از تو نیست که تو صحبت میکنی؟در این موقع جوان دانا با شهامت گفت:ای امیر!ارزش انسان به عقل و زبان اوست.موقعی که به انسان عقل و زبانی فصیح ارزانی می شود پس برای او فضیلت است.اگر ارزش انسان به سن او باشد،در این مجلس قطعاً کسی هست که از شما به حکومت سزاورتر است....
در این موقع امیر سکوت نمود و از پاسخ عاجز ماند.