loading...
جوانان دهگلان
مدیرسایت بازدید : 24 جمعه 01 آذر 1392 نظرات (0)


روزه یک سو شد و عید آمد و دل ها برخاست 
مِی ز خُمخانه به جوش آمد و می باید خواست

 نوبه ی زهدفروشانِ گران جان بگذشت 
وقت رندی و طرب کردنِ رندان پیداست

 چه ملامت بُود آن را که چنین باده خورَد؟ 
این چه عیب است بدین بی خردی؟ وین چه خطاست؟

 باده نوشی که در او روی و ریایی نبوَد 
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست 

ما نَه رندان ریاییم و حریفان نفاق 
آن که او عالِم سِرّ است بدین حال گُواست 

فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم 
وآن چه گویند روا نیست نگوییم رواست 

چه شود گر من و تو چند قدحْ باده خوریم؟ 
باده از خون رَزان است؛ نه از خونِ شماست! 

این چه عیب است کزآن عیب، خِلَل خواهد بود 
ور بُوَد نیز چه شد؟ مردم بی عیب کجاست؟

حافظ شیرازی

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    بیشتر موضوعات ومطالب وب در چه مورد باشد
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 131
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 13
  • بازدید امروز : 22
  • باردید دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 102
  • بازدید ماه : 313
  • بازدید سال : 1,317
  • بازدید کلی : 10,941
  • کدهای اختصاصی