loading...
جوانان دهگلان
مدیرسایت بازدید : 29 یکشنبه 10 آذر 1392 نظرات (0)

لقمان در آغاز، برده خواجه ای توانگر و خوش قلب بود. ارباب او در عین جاه و جلال و ثروت و مکنت دچار شخصیتی ضعیف و در برابر ناملایمات زندگی بسیار رنجور بود و با اندک سختی زبان به ناله و گلایه می گشود، این امر لقمان را می آزرد اما راه چاره ای به نظر او نمی رسید، زیرا بیم آن داشت که با اظهار این

 

معنی، غرور خواجه جریحه دار شود و با او راه عناد پیش گیرد. روزگاری دراز وضع بدین منوال گذشت تا روزی یکی از دوستان خواجه خربزه ای به رسم هدیه و نوبر برای او فرستاد. خواجه تحت تأثیر خصائل ویژه لقمان، خربزه را قطعه قطعه نمود به لقمان تعارف کرد و لقمان با روی گشاده و اظهار تشکر آنها را تناول کرد تا به قطعه آخر رسید، در این هنگام ....
خواجه قطعه آخر را خود به دهان برد و متوجه شد که خربزه به شدت تلخ است. سپس با تعجب زیاد رو به لقمان کرد و گفت: چگونه چنین خربزه تلخی را خوردی و لب به اعتراض نگشودی؟ لقمان که دریافت زمان تهذیب و تأدیب خواجه فرا رسیده است، به آرامی و با احتیاط گفت: واضح است که من تلخی و ناگواری این میوه را به خوبی احساس کردم اما سالهای متمادی من از دست پر برکت شما، لقمه های شیرین و گوارا را گرفته ام، سزاوار نبود که با دریافت اولین لقمه ناگوار، شکوه و شکایت آغاز کنم. خواجه از این برخورد، درس عبرت گرفت و به ضعف و زبونی خود در برابر ناملایمات پی برد و در اصلاح نفس و تهذیب و تقویت روح خود همت گماشت و خود را به صبر و شکیبایی بیاراست.

مدیرسایت بازدید : 22 یکشنبه 10 آذر 1392 نظرات (0)

در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود. روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود،با هیجان نزد او آمد و گفت:سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟

مدیرسایت بازدید : 26 یکشنبه 10 آذر 1392 نظرات (0)

مردی فرزندش را برای به دست آوردن تجربه به خارج شهر فرستاد.پس زمانی که فرزند از شهر خارج شد،روباه مریضی را دید پس مدتی درنگ کرد.....اندیشید.....چگونه روباه غذا به دست می آورد؟در این لحظه شیری را دید که با او شکاری بود.زمانی که به روباه نزدیک شد،از شکار خورد و باقی را ترک گفت و خارج شد.پس از لحظه ای روباه به سختی خود را حرکت داد و به شکار باقی مانده نزدیک شد و شروع به خوردن کرد.پس پسر با خود گفت: بی شک خداوند ضامن روزی است،پس چرا مشقت و سختی را تحمل کنم؟سپس پسر نزد پدرش رفت و برای پدرش ماجرا را باز گفت.پدر گفت:فرزندم اشتباه می کنی......من برای تو زندگی شرافت مندانه ای را میخواستم.به شیر نگاه کن!به دیگران کمک می کند چگونه همان طور که میدانی او حیوانی قوی است!اما به روباه کن.....او منتظر کمک دیگران است...و از این رو برای او زندگی،شرافت مندانه نیست.پس فرزند متوجه شد و دیدگاهش در پیرامون زندگی عوض شد.

سم

مدیرسایت بازدید : 39 یکشنبه 10 آذر 1392 نظرات (0)

دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند.

عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!
داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند.

 

مدیرسایت بازدید : 27 یکشنبه 10 آذر 1392 نظرات (0)

توکای پیری تکه نانی پیدا کرد ، آن را برداشت و به پرواز در آمد . پرندگان جوان این را که دیدند ، به طرفش پریدند تا نان را از او بگیرند

وقتی توکا متوجه شد که الان به او حمله می کنند ، نان را به دهان ماری انداخت و با خود فکر کرد

 

وقتی کسی پیر می شود ، زندگی را طور دیگری می بیند : غذایم را از دست دادم ؛ اما فردا می توانم تکه نان دیگری پیدا کنم . اما اگر اصرار می کردم که آن را نگه دارم ، در وسط آسمان جنگی به پا می کردم ؛ پیروز این جنگ ، منفور می شد و دیگران خود را آماده می کردند تا با او بجنگند و نفرت قلب پرندگان را می انباشت و این وضعیت می توانست مدت درازی ادامه پیدا کند
فرزانگی پیری همین است : آگاهی بر این که باید پیروزی های فوری را فدای فتوحات پایدار کرد.

تعداد صفحات : 19

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    بیشتر موضوعات ومطالب وب در چه مورد باشد
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 131
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 21
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 13
  • بازدید امروز : 19
  • باردید دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 99
  • بازدید ماه : 310
  • بازدید سال : 1,314
  • بازدید کلی : 10,938
  • کدهای اختصاصی